no-img
آیت الله سید علی محقق داماد

اصول - 1394/06/29 ادله حجیت اصالة الصحة در فعل غیر - آیت الله سید علی محقق داماد


pic
آیت الله سید علی محقق داماد
گزارش خرابی لینک
اطلاعات را وارد کنید .

ادامه مطلب

MP3
اصول – ۱۳۹۴/۰۶/۲۹ ادله حجیت اصاله الصحه در فعل غیر
mp3
۲۹ , شهریور , ۱۳۹۴
5 مگابایت

اصول – ۱۳۹۴/۰۶/۲۹ ادله حجیت اصاله الصحه در فعل غیر


صوت و تقریر درس

پخش صوت درس:

 

 

متن تقریر درس: ↓↓↓

موضوع: الأصول العملیه/أصاله الاستصحاب /تعارض استصحاب با اصالهالصحه

 

خلاصه مباحث گذشته

بحث و گفتگو درباره اصالهالصحه بود و آیات و روایاتی در این رابطه استدلال شده بود. در مجموع استدلال به آیات و روایات لم یتم. به شکلی که کافی باشد برای همه موارد بحث. بحث آمد در اجماع قولی ولو شیخ فرموده و عبور کرده و توضیح داده فی الجمله ولیکن لایطمئنّ به،به عنوان اجماع چون یحتمل أن یکون اقوالهم مستنداً به همین روایات و آیات گذشته. اجماع عملی مطرح شد یعنی سیره مسلمان ها،سیره مسلمین این چنین است اگر به ما هو سیره مسلمین باشد، دیگر مقدمه دیگری نمی خواهد. ولی لعل این سیره همان سیره عقلا باشد کاشف از جعل جدیدی در شرع اسلام نمی‌شود،بلکه این رسمی است در بین عقلا. سیره عقلا بر همین است ،یعنی اصالهالصحه در امور شان، در معاملات و در عبادات شان و در قراردادها شان.البته شارع هم مخالفت نکرده یثبت به المطلوب ،و می تواند دلیلی بر مطلب باشد و در حقیقت دلیل عمده اصالهالصحه همین است. حالا این سیره ممکن است مواردی از آن مورد سوال قرار بگیرد که آیا در اینجا سیره داریم یا نه؟ کنکاش کنیم ببینیم قرینه ای داریم ،که این سیره عقلا بماهم عقلاء در موارد مشابه جاری است یا نه؟ اینها بحث هایی است که ضمن تنبیهات به این موارد مورد عنایت خاص مطرح خواهد شد.مقدار توسعه و ضیق سیره عقلا مطلب عمده‌ای است که در تنبیهات گفتگو خواهد شد.

علاوه بر سیر برخی استدلال کرده‌اند که دلیل عقلی داریم و آن چیست؟ روایات این است که لولا اصالهالصحه لاختل النظام، جامعه به هم میخورد، نظام اجتماع به هم خورد،اختلال نظام باطل است عقلا و یا شارع راضی نیست و ممنوع است شرعا، که اگر شرعاً باشد این دلیل می‌شود دلیل شرعی. اما اگر عقلاً ادعا شد، روی فرض اول. در این رابطه هم عرض کردیم و لو عدم اعتنا به اصالهالصحه موجب اختلال نظام است فی الجمله، این دلیل برای همه جا و همه کس نیست . راهبی که از جامعه جدا شده و در یک دیری زندگی می‌کند و آنجا بنا بگذارد بر اصالهالصحه در تمام افعال دیگران، اختلال نظام پیش نمی آید ولو برای خودش مشکلاتی پیش می آید ولی اختلال نظام جامعه نیست. و رموز دیگری که دیروز عرض کردیم. بعضی ها همین دلیل را تایید فرموده‌اند به روایت حفص بن غیاث:

لولا ذلک لما قام للمسلمین سوق[۱] . در این مورد اشکالی مرحوم آقای خویی مطرح فرموده بود،که دیروز به آن جواب دادیم ولی حالا ببینیم که آیا استدلال به این روایت تام است؟ این روایت اشاره به شرع دارد ولو استدلال عقلی هم نباشد ،دلیل هم برگشت کند به یک دلیل شرعی نه دلیل عقل. سوق را هم معنا کردیم به عنوان نظام اجتماعی،نه اشکالی که آقای خوبی مطرح کرده است. آیا می توانیم بگوییم در مورد خود ید که مورد روایت است چطور؟ نه، آن هم اگر خود ید حجت نبود اختلال نظام لازم نمی آمد ،کلیت نداشت. پس خود این تعلیل در مورد روایت که اگر ید حجت نبود،تنها در مالکیت اشیا، جایی را اکتفا می کردند به مالکیتش، نه جایی که شک داشته باشند آیا اختلال نظام لازم می آید و بازار مسلمین به هم می خورد؟این در مورد تعلیل خودش نیز عمومیت ندارد.پس نه تعلیل است نه حکمت.

 

بحث امروز

حکمت اگر باشد ثبوتاً باید در مورد خودش عمومیت داشته باشد.اما اینجا در مورد خودش نیز عمومیت ندارد. پس چه کنیم در این مشکل برای روایت حفص بن غیاث؟ در بحث ید وقتی این روایت را مطرح کردیم ، این نه علت است و نه حکمت، بلکه ارشاد است به یک حکم مرتکز، نه عقلی. آنچه که مرتکز است در بین مردم عموما، این است که ید او را دلیل بر مالکیت می گرفتند. لذا امام در صدر همین روایت، قبل از اینکه راوی در این مورد سوال کند، می پرسد: اگر وقتی این را خریدی بعد ادعا می کنی که مال خودم است؟ گفت: بله! حضرت فرمود: چرا؟ چطور برای خودت به این ادعا می رسی و اطمینان پیدا می کنی بر اساس آن اطمینان نیز اطمینان می کنی و شهادت میدهی؟ این سوال و جواب روی ارتکاز سائل میگوید این یک ارتکاز عرفی است،نه بحث عقلی است که اگر فکر کنم این کار را نکنم موجب اختلال نظام می شود. این مرتکز است.این مرتکز عقلایی و شیوع پیدا کرده توسط امام امضا شده است نه تعلیل است و نه حکمت. منشاء آن چیست؟ نمی‌دانیم.این ارتکاز را امام اشاره می‌کند که نه علت است و نه حکمت که بتوان از آن تعمیم داده که در مورد دیگری استفاده شود. باید ببینیم که آن جا ارتکاز عرفی دارد یا ندارد و بعد برمی گردد به همان بحث قبل که همان سیره عقلا باشد یا نه این یک بیان…

نکته در اینجا هست که باید بدانیم علت ناقصه و جزالعله لایترتب علیه اثر.اگر در مورد مصلحتی یقین پیدا کردیم در موارد مشابه نیز می توانیم تعمیم دهیم و حکم کنیم و بحث اینجاست که ما مساله مصالح را نمی دانیم. این که به طور اجمالی بدانیم و بفهمیم که مصلحتی وجود دارد و ندانیم که مصلحت واقعاً چیست به درد ما نمی‌خورد چون ما می خواهیم از یک جا چادر را سر بکشیم و برویم به جای دیگربه چه مناسبت؟ بنابراین مفاد روایت حفص اگر چیزی بیان بکند بازگشت می کند به همان سیره عقلا و بحث قبل نه به عنوان تعمیم دلیل عقلی که بحث اختلال نظام بود دلیل عقل تمام نیست در اینجا. بارها عرض کردیم، یادتان نرود! سیره عقلا با دلیل عقلی با هم فرق می‌کنند. سیره عقلا یک روشی است در بین مردم که شارع با آن مخالفت نکرده و معلوم میشود به آن روش راضی است. اما دلیل عقلی روشی است که به برهان متکَل است.

 

قیاس شکل اول یا یکی از این برهان ها باشد ،این تمام نیست. اگر اختلال نظام لازم می‌آمد آن هم به آن پایه ای که اختلال نظام عقلا ممنوع است ،با این مقدمه می‌توانست دلیل عقلی باشد. اما نشد و این روایت هم بیشتر از سیره عقلا چیز دیگری اضافه نمی‌کند.

 

قول مرحوم نراقی در استدلال به اصالهالصحه

یک بیان دیگر مرحوم آقای نراقی اضافه کرده‌اند در این جا به عنوان دلیل عقلی. استقراء یکی از ادله منطقی شمرده می شود، ادله عقلیه عبارتند از: قیاس، تمثیل ،استقرا .و ما در اینجا استقرا را دلیلی است بر اصالهالصحه.چگونه؟ برای اینکه وقتی مراجعه می‌کنیم به فقه و در موارد مختلف، احکامی که در شرع مقدس اسلام داریم هیچ کجا برخلاف اصالهالصحهنیست .بأن الناقد البصیراذا أمعن انظر فی الاحکام الوارده فی الشرع الثابته عند اهله بالإجماع أو غیره یری أن الشارع المقدس لایخرج عن حکمه أما یطابق هذا الاصل فی موارده، در موارد جایی که بحث اصالهالصحه است پیش می‌آید ،یعنی جایی که شک صحت و بطلان دارند هیچ جا از این اصل خارج نشده است. هیچ حکمی بر خلاف این اصل نفرموده است، بحیث یورث الاطمینان بثبوت هذه الکلیه فی الشرع، از دیدن مجموعه این موارد اطمینان حاصل می‌کند که همه جا شرعاً از نظر شارع این چنین است، اصالهالصحه است. این بیان مرحوم آقای نراقی…

بررسی استدلال مرحوم نراقی

در اینجا این بیان یک بحث کبروی داریم. تتبع این موارد کجا و چگونه است؟ جای گفتگو دارد یک بحث صغروی که آیا این دلیل، دلیل عقل است؟ بر فرض که این دو مقدمه تمام باشد و هرچه گشتیم در تمام موارد مشابه ۹۰ مورد اینچنین و لابد آن ۱۰ مورد نیز همین طور است،معنای استقراء این است. در بررسی مواردی که ولو صد در صد نیست.اگر استقراء ۱۰۰ درصد باشد آنکه معنایش علم به هر مورد است،که با این حساب قاعده کلیه را برای چه میخواهیم؟ اما در اینجا ۱۰۰ درصد نیست ۹۰ درصد یا ۸۵ درصد اما از اینها یک عمومی استخراج می کنیم که مورد اطمینان باشد، این عموم را از چه اصطیاد کردیم؟ از احکام شرع. نتیجه تابع اخس مقدمات است. فرع دایر بر اصل نمیشود این عمومی هم که اصطیاد کردیم می‌شود حکم شرعی، دلیل عقلی نمی‌شود.این که آقای نراقی این را جزو ادله عقلی آورده است و اسمش را گذاشته است استقراء دلیل عقلی شده است. شاید روش همان باشد اما پایه اش چیست؟ احکام شرعی.استلزامات عقلیه همه جا برمی گردد به حکم شرعی نه حکم عقلی، ولو لازمه حکم دیگری است.چون لازمه یک حکم شرعی است ،استلزام عقلی است ولی لازمه حکم شرعی است که این هم می شود حکم شرعی. کاشف آن عقلی است نه اینکه حکمش عقلی باشد.به این معنا که حکم عقلی این نیست که آن را جزو ادله عقلیه ذکر کردید.فی الجمله فرمایش ایشان را به ‌طور صغروی بپذیریم که ملاحظه موارد زیادی در فقه دانسته می‌شود که بنای شارع بر اصالهالصحه بوده است.

 

بیان چند مثال

حالا اگر خواسته باشیم این موارد را در احکام فقهی اشاره کنیم یک سلسله موارد را برای شما بزرگواران بیاوریم: اخبار زیاد در ابواب متفرع فقه ؛تجهیز میت واجب کفایی است مثل کفن و دفن و غسل بر هر مسلمانی واجب است که این را نسبت به میت انجام بدهد اما یک نفر که انجام داد از بقیه ساقط می‌شود، این مسئله واضح و روشن است .در مورد یک میتی می ‌پرسیم که نماز بر او خوانده شده است؟ می‌گوید: بله. پس تکلیف از من ساقط است و واجب نمی دانیم برای خودمان دو مرتبه.غسل داده اند؟ بله. نمی روید آستین‌ها را بالا بزنید و مشغول شوید! اما اگر غسل نداده بودند باید این کار را می کردی. به محض اینکه یک مومنی انجام داده حمل بر صحت می‌کنی. همانجا و اگر همان وقت از شما بپرسند آیا می دانی آن کسی که نماز خوانده درست خوانده یا نه؟ می گویی من که نبودم نمیدانم که بوده؟ نمیدانم چه جوری خوانده ؟مطمئن هم بشوید که خوانده‌اند ،می توانیم مطمئن شویم که درست خوانده اند؟ این یک مورد رایج بین المسلمین.

حکم شرعی همین است، زمان پیغمبر همین بوده، زمان ائمه هم این بوده، هیچ نهی ای از این قضیه نیامده، اطمینان حاصل کردن از فعل دیگری مسئله گزافی است. الان در همین قبرستان های معمولی دولتی بهشت زهرا و بهشت معصومه و بقیه جاهای دیگر افرادی هستند که آنجا به همین منوال کارها را انجام می دهند. آیا حتما نمازشان درست است؟می ‌توانیم یقین کنیم که نمازشان درست است؟ می توانیم اطمینان کنیم؟ و آن مومنی که آنجا دفن است، مسلمان است و وظیفه داری در مقابل او، ما اصالهالصحه جاری میکنیم ،میگوییم که انشالله درست انجام می دهند.در زمان طاغوت هم چنین بود قبل از جمهوری اسلامی وظیفه شرعی این است تا زمانی که اطمینان پیدا نکنی به سقوط از عهده نمی‌توانی شب سر را به بالین بگذاری. آیا این اطمینان، اطمینان عرفی است؟ خیر ،اطمینان عرفی نیز نیست. در این مثال ها اطمینان عرفی داریم؟ که قلبا این عمل انجام شده. نوع مردم خیلی کارهای دیگر نیز می کنند ،آیا ما با اجرای اصالهالصحه های دیگران و نوع مردم یقین پیدا می کنیم؟ اگر کسی بیاید بگوید که همه نماز هایش و یک نفر و کل نماز هایش باطل است این یک خبر واحد است. دو نفر شهادت بدهند آن وقت حجت می شود آن وقت اصالهالصحه باطل می شود. اگر یک نفر بگوید اعتنا نمی کنیم. در کشتارگاه ها گاهی ذبح روبه قبله نیست ،این می شود ذبیحه به علم اجمالی .مورد دیگر این همه روایاتی که در باب جماعت داریم، در روایات داریم که تَعرِفُه ،این که شیعه است و عادل.اما در مورد اینکه حمد و سوره اش را درست می‌خواند؟ من نمی شنوم!اما اقتدا میکنیم به این اعتبار که ان شاءالله طهارت دارد،قرائتش درست است و این ان شاءالله ها یعنی حمل بر صحت.مورد امضای شارع هم واقع شده است بلکه وقتی اقتدا می کنیم او وضو گرفته است؟ استصحاب اقتضا می کند که این وضو نگرفته باشد، شب خواب بوده است، استصحاب این است که حضور نداشته باشد،اما به این هم اعتنا نمی کنم و اقتدا می کنم.شک نیست؟ یقیناً هست !شاید یادش رفته باشد که وضو بگیرد، یاد رفتن، در وضو عذر نیست.به این اعتنا نمیکنم و اقتدا می کنم. یا مورد دیگر زمان خود پیغمبر صلی الله علیه و آله، ایشان به عروه بارقی پول داد، که با ۳ درهم برود و برای او یک گوسفند بخرد. بارقی رفت برای او دو گوسفند خرید. برگشت در راه یکی را فروخت به ۳ درهم، اول دوتا را خرید به سه درهم و الان یکی را فروخت به۳ درهم. برگشت خدمت پیغمبر یک گوسفند آورد، سه درهم را نیز آورد. حضرت فرمود:بارک الله فی صفقه یمینک![۲] در باب بیع فضولی آیا این اجازه داشت برای فروش یا فقط اجازه برای خرید داشت؟ این بحث ها آنجا آمده. اما قبل از این بحثها، پیغمبر وکالت می‌دهند و عروه بارقی بعد هم می خرد و می آورد و قبول میکند،و بر آن مالکیت مترتب می کند آیا گروه بارقی بیع اش را درست انجام داده است؟ در زمان ائمه که سرمایه خود را در اختیار اشخاص قرار می‌دادند به صورت مضاربه که برود و برای آنها تجارت کنند و برای زندگی شخصی خودشان از همین سودهای شخصی خودشان اداره می‌شد، و آن روایت مصادف مشهور است که بارها خوانده اید. آیا امام یقین دارد که همه معامله این ها در این موارد مختلف ،جنسی را می خریدند و جایی می بردند و می فروختند، به اشخاص مختلف می‌فروختند معاملات متعدد آیا اینها همه صحیحا و دقیقاً واقع می شد یا مبنی بر همین اصالهالصحه است؟یا اینکه در روایات که در همین باب نکاح مواردی که ائمه در نکاح دخترانشان ،در نکاح اشخاص، در نکاح برای خودشان، به دیگری وکالت می‌دادند که عقد نکاح را بخوانند. در روایت دارد که بر سر طعام می نشینیم ،از عقب صدا میزنیم، امام سجاد علیه السلام میفرمود فلانی این عقد را بخوان، او هم غایب از امام می خواند و امام هم اکتفا می کنند. آیا این عقد را درست خوانده یا نادرست؟ بر همین اکتفا می شد، در حالی که جای شک است نمی‌شود اینجا ادعا کرد یقین بوده. با علم امامت امام می دانند که در زندگی ائمه عرض کردیم در زندگی متعارفی هیچ حرکت شان بر مبنای علم امامت نیست مگر جا های خاصی که بخواهند عنایتی بکنند یا حجتی نشان بدهند به کسی، آنجا خارج می شوند از این قوانین و قواعد. اذا شاؤوا علموا… علمشان مستحضر نیست این بخش ها را بخواهید تا آخر ارشاد القلوب نمی شود! باید در جای خودش بحث شود.

باز مورد دیگر ؛روایات وکالت چه کاره است؟ این همه روایات داریم در جوازتوکیل در کارهای مختلف شرعی؛ وکالت در بیع ،در نیابت در اعمال حج و امثال ذلک،ان هایی که الی ماشاء الله ادله داریم.امروز می‌خواهیم این را وکیل قرار بدهیم برای بیع، فردا می خواهی او را وکیل قرار بدهی برای شراء، پس فردا برای کار دیگر، باید در هر مورد اطمینان داشته باشیم اما نداریم. اعتماد دارم که پول خودم را نمی‌خورد اما اعتماد باید بکنم که دقیقا همه معاملات شرایط مربوط به آن را رعایت می‌کند. اگر اعتماد کنی اشکال ندارد اما هیچ جا نداریم که شک نداشته باشید،اطلاقات این روایات این طور است.

روایاتی که نکاح اب و جد جایز است .طفلی بود در حال صغر ،پدر و جدش او را تزویج کردند. حالا چه پسر چه دختر این زواج درباره اون ها ممضاست. آیا این گفته شده که وقتی به سن بلوغ میرسد اول برود پدر و جد را امتحان کند و ببیند بلدند درست صیغه را بخوانند یا نه؟ می‌گوییم متشرع هستند یعنی همین که بنا را بگذاریم بر صحت، یقین پیدا نمی کنیم. مگر هرکس متشکر متشرع است یقیناً همه مسائل را درست انجام می دهد ؟شما متشرع …

روایاتی که در مورد تصحیح تجارت به من مال یتیم داریم؛ قیم یتیم ،ولی یتیم یا عدول مومنین ،در جایی که مال یتیم در خطر است الا بالتی هی احسن، می تواند روی این مال تجارت کند . یقین دارم که درست انجام می‌دهد؟ این همه روایات هیچ جا اشاره نشده که خوب امتحان کنید ببینید این مسئله را دقیقاً بلد است و دقیقا مراعات می کند یا نه؟ اشتباه از او صادر نشده؟ نسیاناً از او صادر نشده؟ مسلمان است و خیلی هم متدین است ولی نسیان و اشتباه که دارد!شاید اشتباهاً درست انجام نداده است.اینها موارد شکش باقی می ماند.امثال اینگونه موارد الی ماشاالله در ابعاد مختلف فقه زیاد داریم و این ادعای مرحوم نراقی که از استقراء اینگونه موارد می‌بینیم هیچ جا در مورد خاصی استدلال نکرده‌اند. این معلوم میشود یک کلیتی به اذهان مسلمانان مرتکز بوده که در همه این موارد بنا را بر صحت می‌گذاشتند و آثارش را بر آن مترتب می کردند. صحت عقد، صحت نکاح ،تمامیت نماز و امثال ذلک به این بیان می توانیم اطمینان پیدا کنیم. ولی عمده این است آیا این یک دلیلی می‌شود غیر از سیره؟ اسمش را گذاشتید استقرا و دلیل عقل ، یا اینکه همه اینهایی که امروز شمردیم در واقع تایید سیره است که دیروز مطرح شد؟ دلیل مان کلاً برگشت می کند به آن سیره مسلمین که منشاء آن سیره عقلاست در تمام این موارد.

یک پرسش

اما یک سوال هست؛ سیره عقلا منشأش چیست؟ ما در موارد سیره عقلا مواردی داریم که می توانیم بگوییم این یک بنای عقلایی است. عقلا یعنی این که یک روزی عقلا آمده‌اند نشسته‌اند برای حل یک مشکل گفته‌اند: این چنین. آن وقتی که هنوز قانون هم نبود در یک راه‌هایی که ازدحام می‌شد مردم به هم برخورد می‌کردند و تصادف می‌کردند، آمدند گفتند که شما از دست راست بروید و شما از دست چپ برگردید! حالا یا قانون راهنمایی یا قانون شرع هیچکدام نیست. یکجایی سیره عقلا این طور است که منشأ آن یک بنای عقلایی است و دیگران هم تبعیت کرده اند؛ مثلاً آن شخص کتاب بنویسد “قراردادهای اجتماعی” به عنوان سیره عقلا،آن قانون دان فرانسوی. قرارداد اجتماعی معنایش همین است ؛بنای عقلا. ولی در اینجا ما چنین سابقه ای نداریم ظاهراً.

منشاء سیره عقلا

پس منشا این سیره چیست؟چون ما تعبیر نمی‌کنیم به بنای عقلا ،بلکه می‌گوییم سیره عقلا. سیره عقلا منشأش یا غلبه است، معمولاً انسانی که در صدد انجام یک کاری است در شروط و خصوصیات آن دقت می کند و خطا و اشتباه هم از او واقع نمی شود. معمولاً و غالباً این چنین است واقع شدن خطا و اشتباه و امثال اینها نادر است ولذا عقلا بنا را بر همان غالب گذاشتند.این غالب شد منشاء این سیره.

احتمال دوم این است که اقتضای فعل و عمل باشد.یعنی کسی که می‌خواهد فعلی را انجام دهد مقتضای عمل این است که آن را درست انجام دهد و در حقیقت خلاف آن خلاف اصل است و لذا شده منشئی برای سیره همین اقتضای خود فعل.

یا احیاناً فرار از عسر و حرج؛ اگر این کار را نکنیم عسر و حرج لازم می آید. نه اینکه دو نفر با هم توطئه کرده بلکه هر کسی در فکر خودش به مواردی که برخورد کرده فکر کرده که برای فرار از عسر و حرج بنا را بر این گذاشته انشالله او درست انجام داده و این شده منشئی برای سیره. دیگری هم این کار را انجام داده، سومی هم همین کار را انجام داده و هرکدام فکرهای تک تک، از مجموع اینها این سیره نشأت گرفته است. حتی ؟؟؟که این قانون شده در اثر این درجوامع بدوی و بعد کم کم ارتکازی شده این هم معلوم نیست. اینکه همه بنا را بر سر این گذاشتند برای رفع مشکلات خودشان و بعد کم کم شده سیره برای همه.

اینها احتمالات است روی هیچکدام از این احتمالات الان اصرار نداریم . یظهرالفرق بین اینها در بعضی از فروعی که در آینده مطرح می‌شود. اینها موجب فرق می شود و در آنجا بیشتر اشاره خواهیم کرد. هذا تمام الکلام در ادله اصالت الصحه فی الجمله همه اینها با اشاراتی که در ذیل کردیم ولیکن هنا تنبیهاتٌ. گوشه هایی دارد، گوشه های مبهمی دارد که باید ابهامات برطرف شود انشاالله در روز شنبه آینده اگر زنده بودیم بناءاً علی اصالهالصحه.

 




دیدگاه ها


پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *