no-img
آیت الله سید علی محقق داماد

اصول - 1394/06/22 ادله حجیت اصالة الصحة در فعل غیر - آیت الله سید علی محقق داماد


pic
آیت الله سید علی محقق داماد
گزارش خرابی لینک
اطلاعات را وارد کنید .

ادامه مطلب

MP3
اصول – ۱۳۹۴/۰۶/۲۲ ادله حجیت اصاله الصحه در فعل غیر
mp3
۲۲ , شهریور , ۱۳۹۴
5 مگابایت

اصول – ۱۳۹۴/۰۶/۲۲ ادله حجیت اصاله الصحه در فعل غیر


صوت و تقریر درس

پخش صوت درس:

 

 

متن تقریر درس: ↓↓↓

موضوع: الأصول العملیه/أصاله الاستصحاب /تعارض استصحاب با اصالهالصحه

 

خلاصه مباحث گذشته

گفتگو درباره اصالهالصحه فی فعل الغیر بود در عبادات ،در معاملات ،و در افعال غیر آنها استدلال شد بر این مطلب آیه شریفه ﴿وقولوا للناس حسنا﴾، اشکال به اینکه در سیاق این آیه مستحبات وجود دارد و گفتیم که این اشکال وارد نیست یعنی امر باید حمل بر وجوب بشود یعنی حجه على الوجوب مگر جایی که خلاف آن ثابت شود و سیاق آن منافاتی با وجوب ندارد .ولی تقریب استدلال به این آیه به این شکل به بیانی که در روایت منقول در کافی مطرح شده است که می گویند قولوا للناس حسنا یعنی لا تقولوا الا خیرا حتى تعلموا ما هو علیه[۱] یعنی اگر فعلی از کسی دیده اید و نمی دانید درست یا نادرست خیر بگویید یعنی درست ،حال “بگویید” در اینجا یعنی چه؟ قولوا یعنی چه ؟یعنی معتقد شوید که این حسن است. اما اعتقاد که اختیاری نیست معنایش این است که آثار حسن بر آن مترتب کنید. فعل مردد بین حسن و غیرحسن را آثار حسن بودن را بر آن مترتب کنید اگر نمی دانید نماز او صحیح است یا غیر صحیح حسن آن این است که صحیح باشد.در معامله ای که واقع شده و نمی دانید درست است یا نادرست؟حسن آن این است که درست انجام شده است اگر کاری را انجام می‌دهد که نمی دانید معصیت است یا غیر معصیت؟ باید ترتیب اثر غیر معصیت را داد اگر عادل بود و این حرام را از او دید بگویید که نه او برایش حلال بوده. اگر قولوا را اعتقدوا معنا کنیم یعنی امر به چیز محال کرده ایم ،این می شود کنایه از عمل یعنی اگر اعتقاد داشتید چگونه عمل می کردید ؟حالا فرض کنید این چنین است یعنی اعتقاد کنایه از عمل به جهات حسن است. این مقدمه را فراموش نکنید. مقدمات استدلال به این ترتیب است که آیه می فرماید قولوا للناس حسنا، قول بمعنى الاعتقاد، اعتقاد ممکن نیست عملا و اختیاری نیست فلابد ان یقال عمل کنید کانه حسن که این می شود اصالهالصحه ویشمل در هرسه قسم معاملات ،عبادات و افعال عمومی.

 

بحت امروز

این استدلال به آیه شریفه در مورد استدلال به این آیه که البته آیه دیگری هست که بعداً عرض میکنیم استدلال به این آیه متوقف بر این است که در مورد شک باشد و شامل مورد شک باشد .یعنی در این مورد باشد که شک دارد حسنٌ ام لا در بحث های دیگر این صحبت ها می آید ولی در اینجا ظاهراً خود مورد آیه مورد شک است به قرینه یک روایت “حتى تعلموا ما هو علیه” بگویید حسنٌ تا اینکه بدانید چیست حالا یک وقتی می دانید که حسنٌ و یک وقتی می دانید که سیئٌ یعنی فاسدٌ اینها خارج است و مورد، مورد شک است پس از این نظر مشکلی نیست.

بیان یک مشکل و احتمالات مربوطه

اما مشکل این است که گفتید قولوا قولا حسنا و این قول یعنی اعتقاد. وظنوا بهم واعتقدوا بهم کذا پایه استدلال این است.این را از کجا در آورده اید؟که مراد از این قولوا یعنی اعتقدوا .آن اندازه ای که روایت سابق داشت حتى تعلموا ما هو علیه، لا تقولوا الا خیرا اعتقدوا از کجای این روایات در می آید؟ یک جمع‌بندی کلی بکنیم این جمله قولوا للناس حسنا قطع نظر از همه روایات احتمالاتی دارد فی نفسه. یک احتمال همین اعتقدوا یعنى اعملوا انه حسنٌ. یک احتمال نیز این است که “لام” در للناس به معنای “مع “باشد یعنی با مردم خوب صحبت کنید.

قولوا مع الناس مع القول الحسن با مردم با زبان خوب صحبت کنید مثل قولوا قولا لینا یعنی توهین نکنید فحاشی نکنید بد نگویید که اینها بحث های اخلاقی و منبری که همه شما الحمدلله مستحضرید. یک احتمال دیگر این است که به این صورت معنا کنیم که در رابطه با مردم قولوا قولا حسنا یعنی قولوا فی الناس یعنی لام به معنای “فی” باشد. یعنی درباره مردم نیکویی کنید و بدگویی نکنید درباره آنها حرف خوب بزنید نسبت‌های خوب بدهید و آنجا که شک دارید که بد است یا خوب ؟خوب آن را بگویید یا بحث در اینجا عمل و اعتقاد نیست بلکه گفتگوست که این هم یک بحث اخلاقی است که روایات زیادی درباره آن داریم حتی اگر کسی که گناه کرد شما خوبی آن را بگویید و بدی ها را نگویید و درباره این ها هم سلسله روایاتی داریم. احتمال دیگر در ایه این است که به معنای مخالطه و معاشرت باشد یعنی بین مردم خوب معاشرت کنیم و برخورد خوب داشته باشید عمل خیر انجام دهید این هم یک احتمال که اینها یعنی نسبت به عمل خود نه عمل غیر. احتمال دیگر این است که هر دو مراد باشد یعنی معنای قول هم تکلم باشد هم مخالطه، هم خوب صحبت کنید هم معاشرت و زندگی کنید .در روایات هم در ذیل همین آیه شریفه مختلف بیان شده و حتی همین معنای اخیر به معنای اعم از گفتار و عمل و مخالطت وجود دارد .در تفسیر عیاشی اشاره شده ان الله تبارک وتعالى بعث محمدا صلى الله علیه واله وسلم بخمسه اسیاف فسیف على اهل ذمه على الله وقولوا للناس حسنا نزلت فی اهل ذمه[۲] یعنی یهود و نصاری ،با آنها خوب زندگی کنید که این مخالفت را هم شامل کرده نسبت به این آیه.بعد نسخ شد تا زمانی که اینها و نصارا جزیه دهند یا مسلمان شوند روایت می‌گوید که معنای مخالفت را هم نیز شامل می‌شود چرا که در ذیل روایت می گویند فقد نسخت اگر در صدر آیه منظور مخالفت نبود پس نباید در ذیل آیه این چنین اشاره می کرد و نسخ نمیشد .مثلا در تفسیر عسگری همین آیه استعمال معنا شده عاملوهم بخلق جمیل[۳] یعنی رفتار کنید با آنها با خلق جمیل، رفتار معنا کرده. همانطور که در آن آیه اشاره کرده نسبت به رفتار ما مسلمانان با اهل ذمه. از همین آیه می‌توان برداشت کرد رفتار شیعیان نسبت به اهل سنت روایت عبدالله بن سنان به این موضوع اشاره دارد که با آن‌ها هم با خوبی برخورد کنید اودوا مرضاهم واشهدوا جنائزهم وصلوا معهم فی مساجدهم[۴] اینها همه عمل است همه رفتار است ‌میتوان گفت که شامل رفتار هم می‌شود .اینها مسائل مختلفی است که این آیه شریفه تاب تحمل آن را دارد .

حال می خواهیم این آیه شریفه را به معنای اول یعنی اعتقاد معنا کنیم و آن احتمال طبق آن روایت بود اما احتمالات دیگر با روایات دیگر آن معنا را زیر سوال می‌برد و دیگر نمی توان به این آیه استدلال کرد که بگوییم که تکلیف شرعی شما حمل بر صحت کردن است این یک مشکله در استدلال به این آیه است.

خلاصه اشکال

خلاصه کنیم استدلال به این آیه مبتنی بود بر اینکه بگوییم قولوا یعنی اعتقدوا و اعتقدوا غیر اختیاری، پس معنای آن این است که عمل کنید و عمل خیر و عمل حسن را نسبت به کارهای آن ها و این شد یک احتمال. با این همه احتمالات و با این همه روایات دیگر لااقل می‌توان گفت که این معنا مجمل است و این آیه مجمل است هر روایتی یک جور معنا کرده است.از این جهت یسقط عن الاستدلال.

ممکن است برخی دیگر از آیات قرآن نیز به همین صورت مصادیق مختلفی از آیه وجود داشته باشد که در کلام اهل بیت وارد شده است اما در این آیه شریفه کلمه قول احتمالاتی از عمل و رفتار وجود دارد.در جایی که روایت صریح داشت ممکن است منافات هم نباشد و قابل جمع باشند اما آنجا که منافات دارند، و کلمه قول را به معنای اعتقاد معنا کردن خلاف ظاهر است و غیر از معنای اعتقاد نمی‌توان آثار صحت عمل در اصالهالصحه بیان می شود را جاری کرد.پس از این آیه از این نظر استدلال ،استدلال به آن ساقط است.

اشکال دیگر در استدلال به این آیه شریفه

علاوه بر این با غمض نظر از اینها بگوییم خوب است، حَسن و قبیح بودن ،حسن در مقابل زشتی است. یک فعل می تواند خوب یا بد باشد یک نفر میتواند یک کاسه خمر بخورد نمی‌دانم که می‌داند خمر است و می خورد که بد است یا اینکه نمی داند که این خمر است و این خوب است بین این دوتا. اما آیا حسن و قبح در معامله صحیح یا باطل یا در نماز مردد بین صحیح و باطل کلمه حسن وقبح درست است؟ که بگوییم صحیح آن حسن و باطل آن قبیح است آنجا متصف به حسن و قبح نمی‌شود در مورد دو قسم اول تقسیم آن به صحت و بطلان است نه به حسن و قبح، کار باطلی هم کسی انجام بدهد و عمدا، خوبی و بدی ندارد بی فایده است ،لغو است. صفت حسن و قبح مربوط می شود به قسمت سوم حلال و حرام ،آنچه حلال است حسن است و آنچه حرام است قبیح .اما تقسیم عبادات به صحیح و فاسد یا در معاملات مردد بین حسن و قبح نیست، ظاهر آیه شریفه کلمه حسن را مربوط به قسمت سوم می داند و در مورد قسمت اول و دوم دلالتی ندارد و این یک اشکال دیگر به آیه شریفه.

اشکالی دیگر به آیه شریفه

اشکال دیگر مربوط به مورد اول است استدلال به آیه مبتنی است بر اینکه می گویید معنای آیه ظن و اعتقاد است و اینکه اختیار اعتقاد اختیاری نیست و باید بگوییم بنا را بر عمل بگذار این همان مطلوب است.

بیان یک سوال در این رابطه

این سوال پیش می آید که چه کسی گفته ظن و اعتقاد اختیار نیست که بخواهیم از آن نتیجه گیری کنیم که قولوا یعنی اعملوا؟ در اینجا می‌توان اشکالی کرد که اعتقاد هم خیلی اوقات اختیاری است و به اینکه نظر کنید در مقدمات و احتمالات انسان خیلی اوقات در یک نظر بدوی به یک موضوع یک برداشتی می‌کند و یقین هم پیدا می‌کند اما اگر حالا احتمالاتش برایش مطرح شود و بگوید که اینها در ذهن من نبود وقتی احتمالات مطرح شد اعتقاداتش از دستش گرفته میشود. با این معنا یعنی اعتقاد به فساد پیدا نکنید اگر ظاهر فعلی را دیدید که خوب نیست احتمال فساد ندهید و احتمال خوب بدهید و این شدنی است و اختیاری است ولو با دقت در مقدماتش .مثلاً مقدماتی را انسان در ابتدا غفلت دارد هر حرفی را از کسی می شنود و نمی داند که دروغ گفته است یا نه ممکن است احتمال دهیم او توریه کرده است پس لم یکن سوءا دیگر از این اعتقاد ساقط می شود و اگر به معنای اعتقدوا هم بگیریم ملازم باشد با عمل، بگوییم نفس اعتقاد غیر اختیاری فیکون المراد کونوا کذلک عملا این هم روشن نیست بنابراین استدلال به این آیه شریفه در این مورد که مورد احتیاج ما است کافی نیست.

 

استدلال به آیه دیگر

اما آیه دیگر ﴿یا ایها الذین امنوا اجتنبوا کثیرا من الظن ان بعض الظن اثم﴾ از بسیاری از ظن ها بپرهیزید که برخی از آنها گناه است. قدرمتیقن این است که ظن سوء گناه است پس نسبت به کسی ظن سوء پیدا نکنید اجتناب از آن چگونه است ؟یعنی به آن عمل نکنید و ترتیب اثر ندهید و ترتیب اثر بد ندهید بلکه اثر صحت و خوبی بر آن بار کنید. ولو ظن سوء دارم نسبت به او به قرینه تقابل یعنی اینکه حالت سومی ندارد پس باید ظن خیر داشته باشم. نمازش صحیح است یا باطل است؟گمانم این است که باطل است اما بنا را می‌گذارم بر صحت و ترتیب اثر حسن می دهم. معامله اش هم اینچنین یعنی بنای عملی بر حسن داشته باشد. این هم یک آیه دیگر بر استدلال بر اصالهالصحه .

اشکال در استدلال به این آیه

مشکل در این آیه اولاً میگوید ان بعض الظن اثم نه همه آن ، اجتنبوا کثیرا من الظن، این جمله مهمله است ،مقداری از آن ،کثیری از آن ،نه همه آن! دستور این نیست که از همه ظن سوءها اجتناب کنیم در هر موردی باید از خود سوال کنیم که آیا می توانم در این مورد ظن سوء داشته باشم یا نه نمی‌شود به این عام تمسک کرد و عام مهمله شد. یک وقتی در تفسیر و در بحث های اخلاقی مورد بحث قرار می‌گیرد و یجوری معنا می‌کنند که غالباً خروج از بحث فقهی در این مورد است.

 

سوال

آیا می توان از لفظ اجتناب دلالت برندب را معنا کرد؟ بله این هم یک احتمال است اما آنها در باب اخلاق است نه در مورد اصالتهالصحه می‌خواهیم برداشت کنیم که این فرد نمازش درست است یا نه در این مورد دلالت نمی کند بعضی ظن ها گناه است و ممکن است معامله ،معامله فاسد باشد و گناه نباشد و بعضی از جاها که می‌خواهم به او نسبت بدهند ونسبت دهم ممکن است گناه باشد، در بعضی از موارد نه همه جا بنابراین این آیه عموم ندارد تا بتوان از عموم آن استفاده کرد.

اشکال دیگر

جهت دوم این است که شما می گویید که بعضی از ظن ها گناه هستند بلکه ظن سوء !حال در مورد کسی که احتمال می‌دهم اشتباه کرده است در نمازش،قرائتش را باطل خواند اشتباها، آیا این سوء است؟ و باید این احتمال را ندهم؟ یا اینکه معامله ای انجام داده است که در این معامله نکته‌ای را سهو کرده است باطلٌ آیا این سوء است یعنی عمل خلافی که سهوا یا نسیانا واقع شده است مصداق سوء نمی شود تا بگوید که ظن سوء است و از آن اجتناب کنیم؟، بله در قسمت سوم می توانم بگویم که اگر دیدم دارد شراب میخورد باید اجتناب کنم و این احتمال را ندهم و باید بگویم که شاید اشتباه کرده و نمی دانسته اما در قسمت اول و دوم این راه ندارد پس استدلال به این آیه هم تمام نیست.

می ماند استدلال به آیه سوم ﴿اوفوا بالعقود﴾ ،اینکه این آیه چقدر توسعه دارد؟ آیا میشود بر اصالهالصحه عقدی را که نمی‌دانم درست است یا باطل است بگوییم اوفوا…و بنا بگذار بر صحتش؟ان شاء الله در جلسه بعد توضیح خواهیم داد.

 




دیدگاه ها


پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *